کوچیک شما امیرعباس ام
سلام علیکم
بنده امیرعباس رشبری ام از اینکه وقت گذاشتید اومدید تو وبلاگ من ازتون کمال تشکر رو دارم
من شش دی ماه 92 تو بیمارستان زکریای تبریز به این دنیا قدم گذاشتم اولش اصلا خوشم نیومد تو دلم گفتم واه واه چه دنیای عجیبیه!!!!!!!
همه میخواستن چشم هام رو باز کنم به لجم افتاد باز نکردم ولی وقتی یواشکی یه گوشه چشمی به دور و برم نگاه کردم و کس و کارم رو دیدم به این دنیا دل بستم!!!....
اینم یک نقاشی از سیمای بنده توسط یک نقاش حرفه ای
ببین تو رو خدا تو عکس پایین من رو به چه کارهایی وا میدارن:
لباس عروسک رو درآوردن به من گفتن بپوش عکس بندازیم
دست مامان به به ام درد نکنه من رو برد حموم این ها هم عکس های بعد از حمام کردن بنده هست
بعد از این که لباس هام رو پوشیدم خوابم برد
این آقا پدر بنده هست خیلی دوستم داره قربونش برم
حاجی بابا و آنا رفته بودن مشهد این رو از اونجا واسم سوغات آوردن
حاجی بابا و آنا دستتون دردنکنه دوستتون دارم
و عکس یادگاری من با دخترخاله و پسرخاله
حالا یه سولپیرایز دارم این عکس بچگیه بابای منه:
خداحافظ عزیزان